1-تفسیرهای قرآن کریم، انواع گوناگون دارد که یکی از آنها تفسیر روایتی است.مقصود از تفسیر روایتی یا روائی تفسیرهایی است که مؤلف آنها، در ذیل هر آیه از قرآن، فقط به یاد کردن روایات رسیده از معصومین اکتفا میکند و از خود-جز در موارد بسیار نادر-اظهارنظری نمیکند.این قبیل تفسیرها را در حقیقت باید یکی از ابزار کار مفسرین قرآن دانست.یعنی کسی که میخواهد قرآن را تفسیر کند حتما نیاز به مراجعه به روایات مربوط به آیات دارد و تفسرهای روایتی این نیاز او را در حد لازم تأمین میکند.
بنا بر این به عقیده ما تدوین تفسیر روایتی اگر به این منظور باشد، هم کار بسیار خوبی است و هم مؤلف آن را نباید از نظر بحثهای تفسیری مورد انتقاد قرار دهیم.اما اگر مقصود کسی از تدوین این گونه تفاسیر این باشد که قرآن جز از راه روایات به هیچوجه قابلفهم نیست.این عقیده او درباره قرآن نادرست و مخالف با خود قرآن و روایات است، زیرا از خود آیات قرآن مجید و روایات، بخوبی برمیآید که برخی معانی بخشی از قرآن برای غیر معصومین علیهم السلام هم قابل فهم است. (1)
2-اینطور نیست که تألیف تفسیر روایتی فقط در میان علمای شیعه رسم بوده باشد، بلکه علمای اهل تسنن هم تفسیرهای روایتی متعددی دارند که مشهورترین آنها تفسیر«الدر المنثور» جلال الدین سیوطی(م.91 ه)میباشد که مکرر در شش جلد چاپ شده است.
3-تفسیرهای روایتی گاهی مربوط به همه قرآن کریم است، یعنی از سوره فاتحه آغاز و به سوره ناس پایان مییابد.و گاهی فقط بخشی از آیات قرآن در آن مطرح میشود.البته این به آن معناء نیست که در ذیل تمام آیات روایات داشته باشد.
4-در تألیفات دانشمندان شیعه، دهها تفسیر روایتی وجود داشته است که متأسفانه جز معدودی از آنها به دست ما نرسیده و یا چاپ نشده است.
5-آنچه تاکنون از این قبیل تفاسیر از شیعه مستقلا یا در ضمن برخی کتابهای دیگر چاپ شده است، به ترتیب تاریخ تألیف عبارتند از:
*تفسیر ابن عباس(سده اول)
*تفسیر نعمانی(سده اول و به اعتباری سده چهارم)
*تفسیر ابو حمزه ثمالی(سده اول)
*تفسیر ابو الجارود(سده دوم)
*تفسیر منسوب به امام حسن عسگری(سده سوم)
*تفسیر فرات کوفی(سده سوم)
*تفسیر حبری(سده سوم)
*تفسیر علی بن ابراهیم قمی(سده سوم)
*تفسیر ابن ماهیار(سده چهارم)
*تفسیر عیاشی(سده چهارم)
*تفسیر تأویل الآیات الباهرة سید شرف الدین
استرآبادی(سده نهم)
*تفسیر برهان(سده یازدهم)
*تفسیر نور الثقلین(سده یازدهم)
*تفسیر برغانی(سده سیزدهم)
6-بررسی و ارزیابی هر کدام از این چهارده تفسیر که یاد شد، نیاز به بحثی مستقل دارد و نویسنده در این مقال بحث درباره«تفسیر ابن ماهیا»را به این جهت مطرح کرده است که درباره این عالم بزرگ و تفسیر او تا کنون خیلی کم بحث شده، به حدی که شاید بتوان گفت در هیچ کتابی حتی به اندازه یک صفحه در مورد این مفسر و تفسیر او بحث نشده است.
7-نام او محمد و پدرش عباس و نیای او ماهیار-که نامی است فارسی-معروف به این الجحام-بر وزن غلام-و کنیه او ابو عبد الله است.
8-او از دانشمندان سده سوم و چهارم و معاصر شیخ کلینی(صاحب کتاب شریف کافی و متوفای 328)بوده، و یکی از شاگردانش گوید: در سال 328 از او استفاده میکردم، پس در این تاریخ زنده بوده است، اما از تاریخ دقیق تولد و وفات او اطلاعی در دست نیست.
9-شیخ طوسی در دو کتاب رجال و فهرست (2) و ابن شهر اشوب در کتاب معالم العلما (3) او را یاد و به تألیفات او اشاره کرده و یا برخی از آنها را نام بردهاند.
نجاشی درباره او گوید:از دانشمندان شیعه و ثقه و عین و سدید و کثیر الحدیث است. (4)
علامه حلی در خلاصة الاقوال و ابن داود در رجال خود ابن ماهیار را با عبارتی نزدیک و شبیه به عبارت نجاشی ستودهاند. (5)
صاحب ریاض العلما گوید:اما اقوم ابن ماهیار، معاصر شیخ کلینی بوده و ثقه و مأمون است. (6)
حاجی نوری، صاحب مستدرک، او را به عنوان«شیخ ثقة سدید»و سید حسین بروجردی در منظومه خود او را به«عدل ذو الاثار»ستوده است (7) .
محدث قمی گوید:وی از اجلاء علمای امامیه بوده است. (8)
حاج شیخ آقا بزرک طهرانی فرماید:این ماهیار، همان است که نجاشی در حق او گفته است «ثقة ثقة». (9) یعنی با تکرار این کلمه، جلالت قدر او را بیان کرده است.
10-مشایخ ابن ماهیار، بسیار زیاد بودهاند، ما در اینجا با استفاده از سندهای روایت باقی مانده از او به بیست نفر از آنها اشاره میکنیم.
*احمد بن ادریس اشعری قمی که یکی از فقها و محدثین شیعه بوده و کتاب بزرگی به نام (*)کسانی که با کتابهای رجال آشنایی دارند میدانند که تعبیرات یاد شده تا چه حد بر بزرگواری ابن ماهیار دلالت دارد.
«النوادر»داشته او در سال 306 وفات یافته است. (10)
*ابو العباس احمد بن محمد بن سعید، معروف به ابن عقده، او تألیفات فراوانی داشته که یکی از آنها تفسیر قرآن است، این تفسیر را شیخ نجاشی دیده و آن را ستوده است، تاریخ وفات او 333 یا 332 میباشد. (11)
*احمد بن محمد بن موسی النوفلی الهاشمی، کتاب بزرگی به نام«النوادر»داشته است و با طبری صاحب تاریخ معروف و متوفای 310 معاصر بوده است. (12)
*احمد بن هوذه-هوذه فارسی است-معروف به ابن ابی هراسة.در تاریخ بغداد آمده که او یکی از شیوخ شیعه است (13) وی تألیفاتی داشته و در روز ترویه سال 333 در جسر نهروان وفات یافته و همانجا به خاک سپرده شده است. (14)
*ابو هاشم جعفر بن محمد علوی حسینی که از اولاد حسین اصغر از بنی السجاد علیه السلام بوده است.هارون بن موسی تلعکبری متوفای 385 از او روایت میکند. (15)
*ابو محمد حسن بن محمد بن جمهور العمی.شیخ نجاشی گوید او اهل بصره و شیخ موثقی است، اما از اشخاص غیر موثق هم روایت میکند و به روایاتی که سند تمامی ندارد هم اعتماد مینماید. (16)
*ابو عبد الله حسین بن محمد بن عامر اشعری قمی، که از مشایخ کلینی بوده و در کافی از او روایات فراوانی نقل شده است. (17)
*حمید بن زیاد بن حماد، نجاشی گوید او شخص موصقی است، تألیفات متعدد دارد، از جمله کتاب «الجامع فی انواع الشرائع»و کتاب«فضل العلم و العلما»و کتاب«النوادر»که کتاب بزرگی است. شیخ طوسی گوید:او عالمی جلیل، ثقه، کثیر التألیف بوده است.و ابو غالب زراری در رساله خود مینویسد او فقه و محدث ثقه بوده است. البته حمید بن زیاد از«واقفیه»میباشد و در سال 310 یا 320 وفات یافته است. (18)
*ابو احمد عبد العزیز بن یحیی جلودی بصری، که از بزرگان علما و محدثین شیعه بوده، نزدیک به دویست تألیف داشته که قسمتی از آنها در علم تفسیر و قسمتی در فقه بوده است.بعد از سال 330 وفات یافته است. (19)
*علی بن عباس مقانعی، صاحب کتاب فضل الشیعه، او از عباد بن یعقوب رواجنی متوفای 250 روایت میکند. (20)
*ابو محمد عبد اللّه بن علا المذاری از بزرگان علمای شیعه بوده و کتابی بزرگ به نام«نوادر» داشته است.شیخ نجاشی متوفای 450 با دو واسطه از او روایت میکند. (21)
*ابو جعفر محمد بن حسین خثعمی اشنانی کوفی.ابو الفرج اصفهانی در کتاب مقاتل الطالبیین از او روایت میکند و در سال 317 وفات یافته است. (22)
*ابو علی محمد بن همام بن سهیل الکاتب الاسکافی، نجاشی گوید:او از بزرگان دانشمندان و محدثین شیعه بوده و کتاب«الانوار فی تاریخ الائمه علیهم السلام»از اوست.تولد او 258 و وفاتش 336 است، اما در تاریخ بغداد گوید او یکی از شیوخ شیعه است که در سال 332 وفات کرد و در مقابر قریش-کاظمین-بخاک سپرده شد. شیخ طوسی هم او را ثقة جلیل القدر دانسته و فوت او را 332 نوشته است. (23)
*ابو عبد اللّه محمد بن وهبان الدبیلی، صاحب تألیفات متعدد که یکی از آنها«ترویج القلوب بطرائف الحکمة»و دیگری«کتاب الاذان حی علی خیر العمل»میباشد، نجاشی او را ستوده و تلعکبری متوفای 385 از او روایت میکند. (24)
*ابو عبد اللّه محمد بن قاسم بن زکریای محاربی کوفی سودانی، در سال 324 زنده بوده و نجاشی گوید عمری طولانی داشته و کتابی به نام «الفوائد»تألیف اوست. (25)
*ابو القاسم منذر بن محمد بن منذر قابوسی، نجاشی گوید اوثقه و از خاندانی جلیل است و کتابهایی دارد که یکی از آنها«جامع الفقه»است، نجاشی از او با دو واسطه روایت میکند. (26)
ابو محمد یوسف بن یعقوب بن اسماعیل بصری، در تاریخ بغداد آمده که او در سال 276 قاضی بصره شد و سپس قضاوت واسط هم به آن افزوده گشت و پس از چندی به حوزه قضائی او باز اضافه گشت و در سال 297 وفات کرد. (27)
ابو عبد الله حسین بن محمد بن سعید بزاز، معروف به ابن المطبقی.در تاریخ بغداد است که گویند او از اولاد علی و سید بوده، اما نسبت خود را اظهار نمیکرده است و در سال 233 متولد و در سال 328 وفات کرده و در خانه خود به خاک سپرده شده است. (28)
ابو عبد الله حسین بن حکم کوفی حبری متوفای 286، او صاحب کتاب»ما نزل من القرآن فی اهل البیت»است که به تازگی به نام تفسیر حبری به کوشش حضرت آقای سید محمد رضا حسینی جلالی به بهترین وجه تحقیق و چاپ شده است. البته ابن ماهیار غالبا از حسین بن حکم، با یک واسطه روایت کرده، اما در برخی موارد دیدهایم که بیواسطه روایت میکند، مگر اینکه نسخه این روایات صحیح نباشد.نیاز به بررسی دارد. (29)
ابو جعفر محمد بن جریر بن یزید طبری صاحب تفسیر و تاریخ معروف و متوفای سال 310. (30)
لازم است یادآور شود که برخی از مشایخ ذکر شده از علمای اهل تسنن هستند ولی بیشترشان شیعه دوازده امامی و احیانا غیر دوازده امامی میباشند.
11-تألیفات ابن ماهیار عبارتند از: *التفسیر الکبیر
*تأویل ما نزل فی النبی و آله ما نزل من القرآن فی اهل البیت علیهم السلام
*تأویل ما نزل فی شیعتهم
*تأویل ما نزل فی اعدائهم این چهار یا پنج کتاب تفسیر قرآن مجید است.
*کتاب قراءة امیر المؤمنین علیه السلام
*کتاب قراءة اهل البیت علیهم السلام این دو کتاب در علم قراءت است
*الناسخ و المنسوخ، در علوم قرآن است.
*المقنع فی الفقه
*الاصول.شاید اصول دین باشد
*الاوائل.باید مانند سایر کتابهایی که به نام «الاوائل»است باشد
*الدواجن.درباره حیواناتی که در خانه نگاهداری میشود
این کتابها از تالیفات ابن ماهیار در فهرست شیخ طوسی و رجال نجاشی یاد شده است. (31)
و مرحوم سید حسن صدر مینویسد:او در محکم و متشابه و ثواب قراءة قرآن نیز کتاب داشته است. (32)
و اللّه العالم.
12-از شاگردان و راویان ابن ماهیار فقط ابو محمد هارون بن موسی بن سعید تلعکبری * را میشناسیم که به گفته شیخ طوسی از او اجازه روایت داشته و در سال 328 از او استفاده حدیثی کرده و شیخ طوسی کتابهای ابن ماهیار و روایات او را با واسطه از همین هارون بن موسی روایت میکند. (33)
(*)در ایضاح علامه حلی«تلعکبری»به فتح تاء و تشدید لام و ضم عین و باء ضبط شده اما در قاموس الرجال(ج 9/ص 284)فرمودهاند به فتح باء است همانطور که در معجم البلدان حموی و انساب سمعانی آمده است.
و ابن طاوس هم کتاب«تأویل ما نزل فی النبی و آله»را با چند واسطه از شیخ طوسی و او از مشایخ خود و آنها از هارون بن موسی روایت میکنند. (34)
و ابو محمد هارون بن موسی تلعکبری از بزرگان محدثین و دانشمندان شیعه است.شیخ نجاشی گوید:او ثقه معتمد بود و کتابهایی دارد از جمله«کتاب الجوامع فی علوم الدین» من(در کودکی)با پسر وی به منزل او میرفتم...و آنجا حاضر بودم که عدهای نزد او حدیث میخواندند. (35)
شیخ طوسی درباره او گوید شخصی ثقه و جلیل القدر و عظیم المنزلة و بینظیر بود، همه کتابهای روایتی شیعه را روایت میکرد، در سال 385 وفات یافت. (36)
13-از کتابها و تألیفات ابن ماهیار، متأسفانه هیچ کدام به دست ما نرسیده جز قسمتی از کتاب«تأویل ما نزل فی النبی و آله»، درباره این کتاب مقداری توضیح داده میشود.
این کتاب گرانقدر در زمان شیخ نجاشی موجود بوده که ایشان از گروهی نقل کرده است که گفتهاند در این باب کتابی مانند آن تألیف نشده است و نیز گفته شده هزار ورق است. (37)
و نسخه ابن طاوس که بعد از این یاد میشود مزین به خط شیخ طوسی مورخ 433 بوده است. (38)
در سده هفتم نسخه این کتاب نزد مرحوم ابن طاوس متوفای 664 بوده و در سه کتاب خود یعنی«سعد السعود»و«الیقین»و«محاسبة النفس»از آن روایاتی نقل کرده است. (39) در سده هشتم و نهم همان نسخه ابن طاوس و یا نسخهای که فقط خط ابن طاوس بر آن دیده میشده نزد شیخ حسن بن سلیمان حلی(شاگرد شهید اول که در تاریخ 757 از او اجازه روایت گرفته)بوده و در کتاب«مختصر البصائر»خود از آن روایاتی نقل کرده است. (40) و نیز در سده نهم نزد مرحوم شیخ تقی الدین ابراهیم کفعمی صاحب کتاب معروف به مصباح بوده و ایشان آن را جزء مصادر کتاب خود نام برده و دوجا در حاشیه مصباح از آن، روایت نقل کرده است. (41) و تاریخ پایان تألیف مصباح 895 بوده است.
در همین تاریخ یعنی اواخر سده نهم و اوائل سده دهم نسخه ناقص که شامل قسمت دوم این تفسیر بوده به دست سید شرف الدین علی حسینی استرآبادی شاگرد محقق کرکی متوفای 940 افتاده که ایشان قسمت مهمی از آن را در کتاب پر ارج خود تأویل الآیات الباهرة فی فضائل العترة الطاهره»درج کرده است.
تاریخ تألیف«تأویل الآیات»استرآبادی پیش از سال 937 بوده، زیرا تلخیصی از همین کتاب در دست است که در تاریخ 937 نگارش آن به پایان رسیده است. (42)
و تأویل الایات استرآبادی از مصادر تفسیر برهان سید هاشم بحرانی و بحا رالانوار علامه مجلسی و اثبات الهداة شیخ حر عاملی(هر سه از علمای سده 11 میباشند)و از این راه روایات تفسیر ابن ماهیار در این سه کتاب و کتابهای متأخر از آنها نقل شده است.
14-از عبارت شیخ نجاشی که پیشتر یاد شد و نیز از گفتار و نقلهای ابن طاوس برمیآید که تفسیر«تأویل ما نزل...»ابن ماهیار کتاب بسیار قطوری بوده است، چون ابن طاوس گوید: نسخهای که نزد من است دو جلد ضخیم میباشد. و هنگام نقل برخی روایات آن چنین میگوید: روایت نزول آیه«یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک» درباره علی علیه السلام در کتاب ابن ماهیار به سی و یک سند نقل شده است.
روایت گرفتن سوره برائت از ابی بکر و دادن آن به علی علیه السلام در کتاب ابن ماهیار با صد و بیست سند نقل شده است.
و نیز روایتی که میگوید:مقصود از آیه«دو شاهد منه»علی علیه السلام است، در کتاب ابن ماهیار به شصت و شش سند نقل شده است.
و روایت اختصاص آیه مباهله به اهل بیت، در کتاب ابن ماهیار به پنجاه و یک سند نقل شده است.
و روایت نزول آیه«انما ولیکم الله...»درباره علی علیه السلام در کتاب ابن ماهیار با نود سند نقل شده است.
رواتی که میگوید مقصود از«هاد»در آیه شریفه«لکل قوم هاد»علی علیه السلام است، در کتاب ابن ماهیار به پنجاه سند نقل شده است.
روایت نزول آیه«و تعیها اذن واعیه»درباره علی علیه السلام، در تفسیر ابن ماهیار به سی سند نقل شده است.
روایت نزول آیه«اولئک هم خیر البریه» درباره علی و شیعیان او، در کتاب ابن ماهیار به بیست و شش سند نقل شده است.
روایت فدک در این کتاب به بیست سند نقل شده است.
روایت عرضه اعمال امت به رسول خدا پس از رحلت آن بزرگوار در این کتاب به دوازده سند روایت شده است.
روایت نزول آیه تطهیر دباره اهل بیت به یازده سند در این کتاب نقل شده است.
روایت مربوط به تأویل آیه«ثم اورثنا الکتاب...»به بیست سند، در این کتاب نقل شده است. (43)
از این عبارات بخوبی برمیآید که تفسیر ابن ماهیار کتاب بزرگی بوده است:و سید شرف الدین استرآبادی هم گوید:روایت نزول آیه:«اذا ناجیتم الرسول...»درباره علی علیه السلام، در کتاب تفسیر ابن ماهیار به هفتاد سند نقل شده است. (44)
و نیز گوید:روایتی که میگوید مقصود از «صالح المؤمنین»در آیه قرآن علی علیه السلام است در تفسیر ابن ماهیار به پنجاه و دو سند یاد شده است. (45)
15-تفسر ابن ماهیار را یکی از دانشمندان پیش از سده هفتم تلخیس کرده و نسخه آن نزد ابن طاوس بوده و از آن در کتاب سعد السعود خود یک روایت نقل کرده است.و این مختصر تفسیر ابن ماهیار در ذریعه علامه طهرانی نیز یاد شده است. (46)
16-صدیق معظم حضرت آقای طباطبائی دامت افاضاته فرمودند:«مرحوم علامه شیخ محمد سماوی، آنچه از تفسیر ابن ماهیار در کتاب تأویل الآیات استرآبادی و کتابهای ابن طاوس و مختصر البصائر نقل شده، استخراج و تنظیم کرده و نسخه آن در کتابخانه عمومی آیة اللّه العظمی الحکیم در نجف اشرف است.»
به نظر بنده باید این کار با تحقیق در متن و سند این روایات انجام و به ترتیب آیات به نام «قسمتی از تفسیر ابن ماهیار»منتشر شود.از خدا میخواهم که این توفیق نصیب این ناچیز گردد.
17-در تألیفات ابن ماهیار کتابی به نام «تفسیر کبیر»یاد شد و آن تفسیر مانند بقیه آثار او به دست ما نرسیده و بحث این مقاله درباره «کتاب تأویل ما نزل فی النبی و آله»یا«ما نزل من القرآن فی اهل البیت»(ظاهرا این دو نام، نام یک کتاب باشد)است که ما آن را تفسیر ابن ماهیار نامیدیم.
18-کتاب تأویل الآیات الباهرة، تألیف سید شرف الدین علی استرآبادی به تحقیق مؤسسه الامام المهدی قم در دو جلد، و نیز به تحقیق دوست عزیز ما آقای استاد ولی در یک جلد در انتشارات جامعه مدرسین قم چاپ شده است.
چاپ مؤسسه الامام المهدی امتیازات بیشتری دارد.و باید اعتراف کنم که تنظیم این مقاله بیشتر رهین تأویل الآیات الباهره چاپ دو جلدی آن که دارای برخی فهارس لازم میباشد بوده است.
19-این مقاله را به زبان عربی قدری مشروحتر نوشته بودم اکنون برای مجله گرانقدر کیهان اندیشه به این صورت ترجمه و تنظیم نمودم. امید است اصل عربی آن هم در یکی از نشریههای علمی چاپ شود.
20-مصادر این مقاله به این شرح است:
تفسیر حبری و مقدمه آن(سده سوم)
فهرست ابن ندیم(سده چهارم)
رساله ابی غالب زراری(سده چهارم)
تاریخ بغداد خطیب(سده پنجم)
رجال شیخ طوسی(سده پنجم)
فهرست شیخ طوسی(سده پنجم)
رجال نجاشی(سده پنجم)
معالم العلماء ابن شهر آشوب(سده ششم)
الیقین ابن طاوس(سده هفتم)
سعد السعود ابن طاوس
محاسبة النفس ابن طاوس
رجال ابن داود(سده هشتم)
رجال علامه حلی(سده هشتم)
مختصر البصائر حلی(سده نهم)
مصباح کفعمی(سده نهم)
تأویل الآیات استرآبادی(سده نهم)
مجمع الرجال قهپانی(سده یازدهم)
تفسیر برهان بحرانی(سده یازدهم)
بحار الانوار علامه مجلسی(سده یازدهم)
اثبات الهداة شیخ حر عاملی(سده یازدهم)
نضد الایضاح علم الهدی کاشانی(سده یازدهم)
ریاض العلماء افندی(سده یازدهم)
نخبة المقال بروجردی(سده سیزدهم)
بهجة الآمال علیاری(سده چهاردهم)
اعیان الشیعه سید محسن امین عاملی(سده چهاردهم)
الذریعه طهرانی(سده چهاردهم)
الکنی و الالقاب قمی(سده چهاردهم)
اعلام الشیعه طهرانی(سده چهاردهم)
قاموس الرجال تستری(سده چهاردهم)
معجم رجال الحدیث آیت اللّه خویی(سده چهاردهم)
تأسیس الشیعه سید حسن صدر(سده چهاردهم)
کشف الحجب و الاستار سید اعجاز حسین هندی (سده چهاردهم)
رجال ممقانی تنقیح المقال(سده چهاردهم)
فهرست معجم رجال الحدیث(سده چهاردهم)
(1)-ر ک:ترجمه کتاب پر ارج البیان فی تفسیر القران بخش حجیت ظواهر قرآن.
(2)-رجال طوسی، ص 504 فهرست طوسی، ص 177.
(3)-معالم العلماء، ابن شهر آشوب، ص 143
(4)-رجال نجاشی، ص 379.
(5)-خلاصة الاقول علامه حلی، ص 161/رجال ابن داود، ص 317.
(6)-ریاض العلماء افندی، ج 6، ص 36.
(7)-منظومه نخبة المقال ص 90.
(8)-الکنی و الالقاب، قمی، ج 1/ص 394.
(9)-اعلام الشیعه، آقا بزرگ تهرانی، سده چهارم، ص 275.
(10)-رجال نجاشی، ص 92/فهرست شیخ طوسی، ص 23/ رجال شیخ طوسی، ص 428 و 444/مجمع الرجال ققهپانی ج 1 ص 94.
(11)-رجال شیخ طوسی، ص 441/فهرست شیخ طوسی، ص 42/رجال نجاشی، ص 94/قاموس الرجال، تستری، ج 1، ص 397.
(12)-مجمع الرجال قهپانی، ج 1 ص 166/معجم رجال الحدیث، آیة ا...خوئی ج 2، ص 330.
(13)-قاموس الرجال، ج 1 ص 439/اعلام الشیعه، سده چهارم.
(14)-رجال شیخ طوسی، ص 442/معالم العلما، ص 143.
(15)-رجال شیخ طوسی، ص.46/قاموس الرجال، ج 2 ص 416.
(16)-رجال نجاشی، ص 62 و 337.
(17)-رجال نجاشی، ص 66/قاموس الرجال، ج 3، ص 323/ معجم رجال الحدیث، ج 6، ص 7.
(18)-رجال نجاشی، ص 132/رجال شیخ طوسی، ص 463/ فهرست شیخ، ص 118/شرح رساله ابی غالب، تألیف سید محمد علی ابطحی، ص 40/قاموس الرجال، ج 3، ص 440.
(19)-رجال نجاشی، ص 240/فهرست طوسی، ص 183/ فهرست ابن ندیم، ص 173.
(20)-قاموس الرجال، ج 5 ص، 221/اعلام الشیعه، آقا بزرگ تهرانی، سده چهارم، ص 275/فهرست شیخ طوسی، ص 223.
(21)-رجال نجاشی، ص 219.
(22)-رجال طوسی، ص 500/قاموس الرجال، ج 8 ص 142/ مقدمه تفسیر حبری، ص 69/در این مصدر وفات او 315 دانسته شده.
(23)-رجال نجاشی، ص 379/تاریخ بغداد، خطیب، ج 3، ص 365/رجال شیخ طوسی، ص 494.
(24)-رجال شیخ طوسی، ص 505.
(25)-رجال نجاشی، ص 378/مجمع الرجال، ج 6 ص 24/ اعلام الشیعه، سده چهارم.
(26)-رجال نجاشی، ص 418/تاریخ بغداد، ج 14 ص 310.
(27)-تاریخ بغداد، ج 14، ص 310.
(28)-تاریخ بغداد، ج 8 ص 97.
(29)-معالم العلما، ص 144/سعد السعود، ابن طاوس، ص 105/مقدمه تفسیر حبری، ص 20.
(30)-تاریخ بغداد، ج 2 ص 166.
(31)-فهرست شیخ طوسی، ص 177/رجال نجاشی، ص 379.
(32)-تأسیس الشیعة لعلوم الاسلام سید حسن صدر، 335.
(33)-فهرست شیخ طوسی، ص 297/رجال شیخ طوسی، ص 504.
(34)-الیقین ابن طاوس، ص 279 و 280، چاپ جدید.
(35)-رجال نجاشی، ص 439/مجمع الرجال ج 6/ص 66.
(36)-رجال شیخ طوسی ص 516.
(37)-رجال نجاشی، ص 379.
(38)-الیقین، ابن طاوس، ص 279(چاپ جدید).
(39)-سعد السعود ج 90، ص 102/الیقین ص 279 و 280/ محاسبة النفس، ص 11 و 12.
(40)-مختصر البصائر، حلی، ص 173 و 205 اعلام الشیعه، سده نهم، ص 33 و 34.
(41)-اعیان الشیعه، ج 10، ص 33/مصباح کفعمی، ص 684 و 685 و 773.
(42)-تأویل الایات استرآبادی(چاپ مؤسسة الامام المهدی) ص 284/الذریعه، ج 5، ص 66 و نیز به مقدمه محقق آن مراجعه شود.
(43)-سعد السعود، ص 71-73 و 90 و 91 و 95 و 97 و 99 و 102 و 104 و 106-108.
(44)-تأویل الآیات الباهره، ص 674.
(45)-مأخذ سابق، ص 698.
(46)-سعد السعود، ص 109/الذریعه، حرف میم.